دفتر خاطرات
دلم را به رنگهای سرخ و نارنجی غروب سپردم تا در هوای دل انگیز شقایقهای زیبایش پر از حسی تازه شوم
دفتر خاطرات
دلم را به رنگهای سرخ و نارنجی غروب سپردم تا در هوای دل انگیز شقایقهای زیبایش پر از حسی تازه شوم
خانه
سرآغاز
مشخصات بلاگ
اینجا فقط یک دفترچه خاطرات شخصی است. شاید کسی از نوشته هایم نه سردربیاورد و نه حتی خوشش بیاید.
فقط مدتی بود چیزهایی به ذهنم میرسید که دوست داشتم بنویسم، این شد که این دفتر را ساختم.
خلاصه آمار
بایگانی
اسفند ۱۳۹۳
(۴)
بهمن ۱۳۹۳
(۲)
دی ۱۳۹۳
(۱)
آذر ۱۳۹۳
(۱)
آبان ۱۳۹۳
(۲)
مهر ۱۳۹۳
(۷)
شهریور ۱۳۹۳
(۱)
آخرین مطالب
۹۳/۱۲/۲۶
نامه1
۹۳/۱۲/۱۹
خواب
۹۳/۱۲/۱۸
تنهایی
۹۳/۱۲/۰۴
او هم رفت
۹۳/۱۱/۱۶
حلالم کن
۹۳/۱۱/۱۰
تقصیر
۹۳/۱۰/۰۱
یلدا
۹۳/۰۹/۲۷
بچه
۹۳/۰۸/۱۳
مادر - گریه
۹۳/۰۸/۰۵
یوگا
پیوندها
حدیث نعمت
مستانه
گاه گدار
ماه عاشق
۱ مطلب در شهریور ۱۳۹۳ ثبت شده است
تولد
دیروز مثلا تولدش بود
اصلا خوشحال نبود
دیگه کلا خوشحال نیست
چرا نمیتونم باهاش حرف بزنم؟؟؟!!!
۰ نظر
۱
۰
مریم