دفتر خاطرات

دلم را به رنگهای سرخ و نارنجی غروب سپردم تا در هوای دل انگیز شقایقهای زیبایش پر از حسی تازه شوم

دفتر خاطرات

دلم را به رنگهای سرخ و نارنجی غروب سپردم تا در هوای دل انگیز شقایقهای زیبایش پر از حسی تازه شوم

مشخصات بلاگ

اینجا فقط یک دفترچه خاطرات شخصی است. شاید کسی از نوشته هایم نه سردربیاورد و نه حتی خوشش بیاید.
فقط مدتی بود چیزهایی به ذهنم میرسید که دوست داشتم بنویسم، این شد که این دفتر را ساختم.

آخرین مطالب

او هم رفت

دوشنبه, ۴ اسفند ۱۳۹۳، ۰۸:۳۳ ق.ظ

10 روز گذشت. هروقت بهش فکر میکنم یه جوری توی ذهنم میاد که انگار هنوز باورم نشده.

میگن به هرچی فکرکنی همون اتفاق میفته، برای من فقط در مورد اتفاقات بد اینجوریه. بعد مامان همیشه ترس از دست دادنشو داشتم حالا هم اتفاق افتاد.

برادرم، پشت گرمیم، رفت.

خیلی وقتا مینوشتم که اون بخونه، میومدم سر میزدم ببینم برام نظر گذاشته یا نه. اما حالا ...

چرا رفتی، چرا، من بی قرارم                              به سر سودای آغوش تو دارم

+ حسین، نویسنده وبلاگ گاهگدار بود.

  • مریم

نظرات  (۱)

هی می رم و میام
شاید کسی اینجا کامنت گذاشته باشه
.
.
.
.
ندیدی ماهتاب امشب چه زیباست
ندیدی جانم از غم ناشکیباست
پاسخ:
یکی بود پای ثابت وبلاگم. میومد میخوند، نظر میذاشت. به شوق خوندن نظر اون میومدم اینجارو چک میکردم. حالا که رفته دیگه زیادم نمیام سر یزنم. 

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی